ولایت مداری و غدیرباوری فقط به احساس نیست که در دل بنشیند و جان را به حرکت نیندازد. اگر فقط به محبت بود که بخشی از دشمنان مولا علی (ع) هم در دایره ولایت قرار میگرفتند. آنان هم علی (ع) را دوست داشتند. این را معاویه به اعتراف گفت، اما دنیا را و سلطنت را بیشتر دوست داشت ازاین رو در برابر علی که حقیقت حق بود ایستاد. برای رسیدن به جان مایه ولایت مداری باید مولا علی (ع) را محور حرکت قرار داد. با او برخاست، با او نشست و با او خود را تنظیم کرد.
مهمتر از این؛ باید تصمیم او را بر انتخاب خود ترجیح داد. این ادامه باور به «النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» است. ایمان به اینکه علی (ع) و رسول (ص)، ما را بهتر از خود ما میشناسند و به استعدادها و نیازهای ما واقف هستند. راههای شکوفایی استعداد و رفع نیاز را عالمانهتر میدانند. پای به این راه گذاشتن نه فقط حکم ایمان که فرمان خرد و عقل محاسبه گر نیز هست.
در این دایره است که میشود به سامانی انسانی رسید. کسانی که به سازگاری با نظم ِ ولایت رسیده باشند، حساب همه چیز را خواهند داشت. چنان که در تعریف رابطه خود با امام خمینی (ره) در دفاع مقدس به این فهم رسیدیم. وقتی دشمن با بمباران شهرها جنگ را آغاز کرد، گفت: «دیوانهای آمده و سنگی انداخته... پذیرفتیم و آرامش گرفتیم برای بستن کمربندها برای دفاع از وطن.
گفت اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد، ایستاده ایم. محکم هم ایستادیم. تا ۹ نفر در یک خانواده شهید دادیم و ایستادیم. در ۱۳ تیر ۱۳۶۷ تردید در جنگ را خیانت به رسول ا... (ص) خواند.
به یقین برای ادامه جنگ در سنگر ماندیم. دو هفته بعد فرمان خاموش باد به تفنگها داد با پذیرش قطعنامه در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با همان یقین روزهای نخست چشم گفتیم و لحظهای تردید نکردیم. تلختر از تلخ بود برای ما، اما چون آن «خسرو» گفته بود و تصمیم گرفته بود، «شیرین» دانستیم.
این غدیریترین تربیت بود که نسل دفاع مقدس را پای کار ولایت داشت. دلیلش را هم باید در زیستن با حساب و کتاب آن نسل دانست. غفلت را از تقویم زندگی حذف کرده و یاد را امتداد داده بودند. چنین بود که «مهدی باکری» حساب لقمهها را داشت چنان که «حسن علی پور» حواسش به نخهای کتانیای که میپوشید بود. چنان که «محمودرضا جمع آور» با لباس کهنه، مأموریت، نو میکرد.
چنان که بچههای جنگ رفتار میکردند. باور کنید دنیا حساب و کتاب دارد. خدا، ساده کسی را برای خویش انتخاب نمیکند، ساده عاشق کسی نمیشود، ساده عشق کسی را نمیپذیرد، ساده جانشین کسی نمیشود، ساده دیه کسی نمیشود.
حدیثِ قدسی «من طلبنی وجدنی» را همه بارها خوانده ایم و شنیده ایم، شهید باید بود تا پسند خدا شد نه چونان ما مدعیان که وقتی میخواهیم پنجرهای را هم پاک کنیم دستمالمان چنان آلوده است که همه چیز را خرابتر میکند.
باری، امروز هم کسانی میتوانند در مسیر مولا حرکت کنند که، چون عصر دفاع مقدس، باوری غدیری داشته باشند، ایمانی تمام ساحتی به «النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»